مشاوره آموزشی و برنامه ریزی تحصیلی

        In 1974 a study was made in presidential insurance company Network, New jersey by the university of Michigan survey research Centre to determine the principles which contributed both to the productivity of the group and to the satisfaction that group members derive from their Participation.

در سال 1974 ، بمنظور تعیین اصولي که به بهره وری گروهي و به رضایتي که از مشارکت اعضای گروه مشتق ميشود، یک مطالعه در شبکه شرکت بیمه ریاست جمهوری نیوجرسی توسط مرکز تحقیق و بررسی دانشگاه میشیگان، انجام شد.

        The systematic  measurement  was  made  of  the  perceptions  and  attitudes  of  supervisors and workers. These variables were then related to measure performance.

اندازه گیری سیستماتیک استنبات و نگرش سرپرستان و کارگران انجام شد. و سپس این متغیرها به اندازه گیری عملکرد مرتبط شدند.

        Twelve   high – low productivity Paris were  selected  for examination. The results of the study were

دوازده زوج بهره وری كم - زياد برای بررسی انتخاب شدند.  نتایج مطالعه عبارت بودند از:

The supervising of producing sections were significantly more likely

نظارت بر بخش هاي تولید به طور معنی داری بیشتري محتمل بودند.

 To receive general supervision from their supervisors.

دريافت كردن نظارت كلي از طرف ناظران شان.

To like the amount of authority and responsibility they have in their jobs

  دوست داشتن مقدار اختيار و مسئولیت كه آنها در شغل خود دارند.

To spend more time in supervision

           صرف وقت بيشتر در نظارت.

To give general supervision to their employees and

            دادن نظارت كلي به كارمندانشان و

To be employee – oriented

              کارمند گرا بودن

i)                    The supervisors of low producing sections were to be chose production – centred supervisors

سرپرستان بخش هاي کم تولید ناظران تولید را انتخاب ميكردند.

THEORIES OF LEADERSDIP   تئوري هاي رهبري

        There are several theories of leadership but all of them emphasized on one or more of the following characteristics.   

چندين تئوری رهبری وجود دارد، اما همه آنها بر یک یا بیشتر ویژگی های زیر تاكيد كردند:

i)                    The leaders are born and not made. Thus the leaders are born with certain traits which

رهبران متولد ميشوند و ساخته نميشوند. بنابراین، رهبران با صفات خاصی متولد ميشوند که آنها را در هر موقعیتی رهبرميسازد.

ii)                  make them leader in any situation.

iii)                The leadership depends upon the group to which the leader represents. The leadership is viewed more in terms of the leader’s behaviour and how such behaviour affects and is affected by the group of followers.

رهبری به گروهي بستگی دارد که رهبر معرف آن است. رهبری بيشتر از نظر رفتار رهبر و چگونگي تاثیر چنین رفتاری مشاهده ميشود و متاثر از گروهی از پیروان است.

iv)                The leadership depends upon the situation called

Zeitgeist  (a German word – meaning – time spirit or moral and intellectual tendency of a period). The leader is the product of the situation. The person with the particular traits that a situation requires emerges as the leader.

رهبری به موقعيتي بستگي دارد بنام Zeitgest  (کلمه آلمانی - بمعنی - روح زمان یا تمایل اخلاقی و معنوی یک دوره). رهبر بوسيله موقغيت بوجود ميآيد. فرد داراي صفات خاص که وضعیت ظهور وي بعنوان رهبر نیازمند است.

v)                  The expectancy concept of motivation is adapted to leadership. It provides a synthesis between motivational and leadership concepts.

مفهوم در انتظار انگیزه بودن برای رهبری اقتباس شده است. و تركيب بین مفاهیم انگیزشي و رهبری را فراهم میکند.

     On the basis of these characteristics the following theories of leadership have been developed.

بر اساس این ویژگی ها نظریه های رهبری ذيل درست شده اند:

Trait Theories

تئوري هاي صفات

     The important question under his approach was what characteristics or traits make a person leader? The ancient Greeks and Romans believed that leaders were born not made later on this view gave way to the understanding that the leadership traits can also be acquires through learning and experience and are not completely in-born. The searches were made for traits of leadership. One summery of leadership studies found intelligence in 10 studies initiative in 6 extroversion and  sence  of human in 5 and enthusiasm,  fairness,  sympathy and   self-confidence in 4.

سوال مهم تحت رویکرد وي اين بود، چه خصوصیات یا صفات است كه یک شخص را رهبر ميسازد؟ یونانیان باستان و رومیان معتقد بودند که رهبران، رهبر متولد ميشوند نه اينكه بعدها ساخته ميشوند. این دیدگاه راه را برای درک اينکه صفات رهبری را همچنین می تواند از طریق آموزش و تجربه بدست آورد و به طور کامل با تولد نميايد، هموار كرد. جستجو برای صفات رهبری ساخته شدند. در خلاصه يك مطالع رهبری بدست آمد  كه هوش در 10 مطالعه، ابتکار در 6 مطالعه، صفت برونگرایی و sence  شعور انساني در 5 مطالعه و شور و شوق، انصاف، همدلی و اعتماد به نفس در 4 مطالعه دخيل بودند.

     Keith Davis in his book Human behaviour at work summarises four major traits for leadership. They are given below:

کیت دیویس در کتاب خود، رفتار بشر در محل کار، بطور مختصرا، بيان چهار صفت عمده برای رهبری ميكند كه در زیر آمده است:

i)                    Intelligence 

هوش

ii)                  Social maturity and breadth

بلوغ اجتماعی و وسعت نظر

iii)                Inner motivation and achievement drive, and

انگیزه های درونی و محرك موفقيت

iv)                Human relations attitude.

نگرش روابط انسانی

        The research findings do not agree as to which ones (i.e. leadership traits) are more important than others.

یافته های این تحقیقات با آنهایی که (یعنی صفات رهبری) مهم تر از دیگران هستند تطابق ندارند

Group Theories تئوري هاي گروهي

        The  groups  theories of leadership are  based on social  psychology. Human exchange theory means provides an important basis for this approach. This theory means that the leader provides more benefits or rewards than burdens or costs for followers. There must be a positive exchange between the leader and followers in order for group goals to be accomplished.

        Leadership is an exchange process between the leader and followers and involves the sociological concept of role expectations. The review of the researches indicates that leaders who take into account and support their followers have a positive impact on attitudes, satisfaction and performance.

تئوري هاي گروهي رهبری مبتني بر روانشناسی اجتماعی است. وسايل  تئوري مبادله انساني يك اساس مهم برای این روش فراهم می کند. این تئوری به این معنی است که رهبر مزایا یا پاداش بیشتر از بارمسئوليت یا هزینه برای پیروان فراهم ميکند. در جهت رسيدن به اهداف گروه،  باید تبادل مثبت بین رهبر و پیروان وجود داشته باشد.

رهبری فرایند مبادله بین رهبر و پیروان است و شامل مفهوم جامعه شناختی از انتظارات نقش (رول) است. بررسی تحقیقات نشان می دهد که رهبراني که پیروان خود را به حساب آورد و از آنها حمایت ميكنند، دارای تاثیر مثبت بر نگرش، رضایت و عملکرد هستند.

Situational theories   تئوري هاي وضعيت

        From 1940, social psychologists began search for situational variables, which have impact upon leadership roles, skills and behaviour and on followers’ performance and satisfaction. Numerous studies were made but no overall situation theory developed.

از سال 1940، روانشناسان اجتماعی شروع به جستجو برای متغیرهای وضعيتي كردند که دارای تاثیر بر نقش رهبری، مهارت و رفتار و بر رضایت و عملكرد پیروان است. مطالعات متعددي انجام شد ولي بهیچ نظریه کلی وضعیت منتهي نشد.

        In 1967,  Fred  E,fielde  proposed a situation ally  based model for leadership. He developed a unique operational technique to measure style of leadership. Measurement is obtained from scores which indicate the Assumed similarity between opposites(ASO) and least preferred co-worker (LPC).ASO calculates the degree of similarity between leaders perceptions of their

Most and least preferred co-workers. LPC calculates the degree to which the least favourably perceive their worst co-workers the

در سال 1967، فرد  E، fielde مدل مبتني بر وضعیت هم پيمان را برای رهبری پیشنهاد كرد. او یک روش منحصر به فرد عملیاتی برای اندازه گیری سبک رهبري ايجاد كرد. اندازه گیری از نمراتي بدست آمد كه شباهت فرضي بین عکس قضيه   (ASO)  و همکار با حداقل ارجحيت (LPC) را نشان میدهد. ASO درجه شباهت بین ادرک رهبران از همکاران با حداكثر و حداقل ارجحيت را محاسبه ميكند. LPC درجه ای را که با آن حداقل مطلوب، بدترین همکار را در ميابد، محاسبه  ميكند.

two measurements relate to leadership style in the following manner:

دو اندازه گیری كه به سبک رهبری مربوط ميشود بصورت زیر است: 

i)                    The human relation or lenient  it is associated with the leader who does not discover a great deal of difference between the most and least preferred co – workers (ASO) or who gives a relatively favourable description of the least preferred              co-worker(LPC)

ii)          رابطه انساني یا ملایم:  اين با رهبر همبسته است كسي که مقدار زیادی از تفاوت بین بیشترین و همكاركم مطلوب (ASO) را كشف نميكند يا كسي که  توصیف نسبتا مطلوب از همکار حداقل مطلوب (LPC) می دهد.

iii)                The task-oriented or hard – nosed style: It is associated with the leader who perceives a great difference between the most and least preferred co-workers (ASO) and gives a very unfavourable description of the least preferred co-worker (LPC).

    I.      سبک وظیفه گرا یا سخت دماغي: اين با رهبر همبسته است كسي که متوجه تفاوت بزرگ بین همکار كم و زياد مطلوب  (ASO) ميشود و توصیف نسبتا نامطلوب از همكاركم مطلوب (LPC) می دهد.

        Through   the   years, the   performance of both  labratory   groups and numerous real groups were correlated with the human relations style and task– directed style. The results were somewhat encouraging but no simple relationship between the leadership style and group performance could be developed however, it was hypothesized that leadership style in combination with the situation determines the group performance.

طي سالها، عملکرد دو گروه آزمایشگاهي و بسیاری از گروه های واقعی با سبک روابط انسانی و سبک وظیفه گرايي در ارتباط بودند. نتایج تا حدی دلگرم کننده بودند، اما هیچ رابطه ساده اي بین سبک رهبری و سبک عملکرد گروهي نتوانست ايجاد شود. بهر حال، فرض بر اين شد که سبک رهبری در ترکیب با وضعیت، عملکرد گروه را تعیین ميكند.

        To confirm his earlier hypothesis Fielder developed a contingency model of leadership. Effectiveness .  This model contained the relationship between leadership style and the favourableness of the situation the situational favourableness was described by fielder in the following dimensions

برای تایید تئوري اوليه خود، Fielder مدل عملياتي اثربخشی رهبری را بوجود آورد. این مدل شامل رابطه بین سبک رهبری و مطلوبيت وضعیت است مطلوبيت وضعیت توسط Fielder در ابعاد زیر شرح داده شده:

i)                    The leader – member relationship, which is the most Critical variable in determining the situations favourableness

رابطه رهبر- عضو، که مهم ترین متغیر در تعیین شرایط مطلوب است.

ii)                  The degree of task structure, which is the second most important variable in determining the situations favourableness.

درجه ساختار وظیفه، که دومین متغیر مهم در تعیین شرایط مطلوب است.

iii)                The leaders position power which is the third most critical variable in determining the situations favourableness.

موقعیت قدرت رهبران، که سومین متغیر مهم در تعیین شرایط مطلوب است.

        The situation is very favourable to the leader if all the dimensions are high. It is very unfavourable   if all the dimensions are low

Fielder was able to discover that under very unfavourable situations the task – directed leader was most effective. In the moderately favourable and unfavourable situations the human-relations type leader was most effective. Why is it so? In the very favourable conditions in which the leader has power, informal backing and relatively well-structured task the group is ready to be directed and the group expects to be told what to do.

این وضعیت براي رهبر بسیار مطلوب است اگر همه ابعاد بالا باشند. این بسیار نامطلوب است اگر همه ابعاد پايين باشند.

Fielder قادر به کشف اين شد که تحت شرایط بسیار نامناسب کار، رهبر وظيفه گرا موثر ترین بود. در وضعیت نسبتا مطلوب و نامطلوب، رهبري از نوع روابط انساني موثر ترین بود. چطور؟ در شرایط بسیار مطلوب که در آن رهبر قدرت دارد، حمایت غير رسمى و ارجاع کار با ساختار نسبتا خوب كاري ، آماده هدایت شدن به گروه است؛ و گروه انتظار دارد تا گفته شود چه باید بکنی.

Path – goal theory

        Robert J.House   proposes that if followers are performing highly structured tasks, the most effective leader behaviour style is one that is high on supportive (relationship) behaviour and low on instrumental (task) behaviour. This proposition is based on the assumption that highly structured task are inherently less satisfying and a source of frustration and stress for follower’s leader relationship behaviour should reduce the frustration and mitigate the dis – satisfying nature of highly structured task.

رابرت J.House پیشنهاد می کند که اگر پیروان در حال انجام وظایف بسیار ساختار یافته باشند، موثر ترین سبک رفتار رهبر اين است كه در رفتارحمایتی (رابطه اي)  بالا و و در رفتار وسيله اى (کاري) پایین باشد. این پیشنهاد بر اساس این فرض است که کار بسیار ساختار یافته ذاتا کمتر رضایت بخش بوده و منبع سرخوردگی و استرس برای پیروان رهبري است. رفتار رابطه اي باید سرخوردگی را کاهش دهد و ماهیت رضایت بخش نبودن کار بسيار ساختار یافته را سبک گرداند.

Further  if  followers  tasks are highly structured, the required activities are clear to followers and leader task behaviour provided direction and instruction is less important.

علاوه بر این، اگر وظایف پیروان بسیار ساختار يافته باشد، فعالیت های لازم برای پیروان روشن است و رفتار كاري رهبر جهت ارائه سمت و سو و آموزش اهمیت کمتري دارد.

        On the other hand if followers have relatively unstructured tasks the leadership behaviour high on task behaviour and low on relationship behaviour will be more effective it is on the assumption that required activities and performances are not clear and leader task behaviour is needed to provide direction and role structuring. Further unstructured tasks are more satisfying and less frustrating and stress full, so leader behaviour is less important.

از سوی دیگر، اگر پیروان وظایف نسبتا بدون ساختاري داشته باشند رفتار بالاي رهبری بر رفتار كاري و رفتار پايين رهبری بر رفتار رابطه اي، موثر تر خواهد بود. فرض بر این است که فعالیت های مورد نیاز و عملكردها روشن نیستند و رفتار کاري رهبر برای ارائه سمت و سو و نقش ساختاري مورد نیاز است. كارهاي بدون ساختار بيشتر رضایت بخش و کمتر خسته کننده و پردغدغه هستند، بنابراین رفتار رهبر کم اهمیت تر است.

        However, John  E.Stenson  and  Thomas W.Johnson  have suggested change in the path – goal theory of Robert  J.House.  they have suggested that if followers tasks are highly structured, have strong needs for achievement and independence and have a high level of education of experience then followers are over – qualified for the job and need high leader task behaviour on the other hand, while followers task are highly structured but share week needs for achievement and independence with   an  adequate  level of task relevant education or experience the low task behaviour  by the leader is most effective.

بهر حال، جان E.Stenson و توماس  W.Johnson ، تغییر در مسیر تئوری هدف رابرت J.House  را پیشنهاد كردند. آنها پیشنهاد کرده اند که اگر وظایف پیروان بسیار ساختار يافته باشد، قویا نیازمند موفقیت و استقلال و سطح بالای آموزش و تجربه هستند. سپس، پیروان بیش ازحد واجد شرایط برای این کاربوده و از سوی دیگر به رفتار كاري بالاي رهبر نیازمندند، در حالیکه وظیفه پیروان بسيار ساختار یافته است، اما سهم هفته به موفقیت و استقلال با سطح قابل قبول آموزش یا تجربه مربوطه نیاز دارد، رفتاركاري پایین توسط رهبر مؤثرترين است.

LEADERSHIP STYLES سبك رهبري

        The style of leaders is the consistent behaviour patterns that they use when they are working with and through other people as perceived by those people. These patterns emerge in people as they begin to respond in the same fashion under similar conditions. They develop habits of action that become somewhat  

سبک رهبران الگوهای رفتاری سازگار/ پايدار است که آنها حين کار با افراد و از طریق افراد دیگر به زعم این افراد استفاده می کنند. این الگوها در افراد هنگاميكه آنها شروع به دادن پاسخ يك شکل تحت شرایط مشابه ميكنند، ظهورميكند. آنها دچار عادات به اقدام که تا حدی . . . .  . . .   ميشوند.